سکوتم را شکستم

چند روز پیش داشتیم با حسین حرف می زدیم

نمیدونم بحث چی بود و سر چی بود

بیشتر سر دلتنگی و نبودن و اینا بود

گفت: جز تو کسی به چشمم نمیاد

خیلی حرفش به دلم نشست

من همه اش رو خودم عیب و ایراد می ذارم

چاقم

شکم دارم

دارو مصرف می کنم

ولی این حرفش برام خیلی جذاب بود

سکوتم را شکستم...

قبلن کسی بهم می گفت بین دوست داشتن و عاشقی فرق هست می گفتم نه نیست

هر دوش مثل همه

ادم وقتی یکی رو دوست داره یعنی عاشقه

ولی متوجه شدم ک فرقشون زیاده

وقتی یکی رو دوست داری یعنی همین دیگه بهش علاقه داری

ولی وقتی عاشق میشی یعنی حاضری برای داشتن و موندن کنار عشقت هر کاری رو بکنی

حواستون باشه دوست داشتن رو با عشق یکی ندونین

بله اینجوریاست

سکوتم را شکستم...

حرف زدن برای کسی که نمی خواد صدای فریادهایش را کسی بشنود چقدر سخت است.روزگاری است که حرف هایم در بین سینه ام مخفی شده استحتی قلم به دست نمیگیرم چرا که نمی دانممی توانم یا نهسرگردانمدر این هیاهوی زندگیمی خندممیگریمزندگی می کنمولی نهتنها زنده هستمنوشته هایم روزیبر روی صفحه مجازی می ماندو آن روز هیچ کس نخواهد فهمیدمن کجا هستمو نوشته هایمتا ابد برای چه کسی خواهد ماند سکوتم را شکستم...

حرف زدن برای کسی که نمی خواد صدای فریادهایش را کسی بشنود چقدر سخت است.روزگاری است که حرف هایم در بین سینه ام مخفی شده استحتی قلم به دست نمیگیرم چرا که نمی دانممی توانم یا نهسرگردانمدر این هیاهوی زندگیمی خندممیگریمزندگی می کنمولی نهتنها زنده هستمنوشته هایم روزیبر روی صفحه مجازی می ماندو آن روز هیچ کس نخواهد فهمیدمن کجا هستمو نوشته هایمتا ابد برای چه کسی خواهد ماند سکوتم را شکستم...